عاشق

عاشق محمد

عاشق

عاشق محمد

عاشق

من فقط یه عاشقم.
عاشق محمدم.

۱۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

تو زیبا ترین رویای زندگیم بودی

سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۵۴ ب.ظ

چطور دلت اومد کاخ رویاهایی که تو قلب و رو و سم و جانم ساختی آوار کنی رو سرم؟

 

با همه ارات بازم نمی دونم چرا از قلبم نمی ری بیرونخسته شدم از بس نگرانت بودمممم.

خسته از بس همش چ ردم ببینم زنده ای حالت خوبه یا نفس می کشی؟

خسته شدممم از خودممممم.خسته شدم از دوست داشتن یه نامرد بی معرفتتتتتتتتت.

 

خدایاااا می دونممممم که هستیییییییی.

يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۳۶ ب.ظ

خدایاااااا صدای قلبمو می شنوی؟

خدااااا جونمممممممممم می دونم که هستییییی.

خدایااااا من تموم این اتفاقاتو به تو واگذار می کنممممم.

خداایا پیشم بمون می دونممم تو تنهام نمی ذاری .

خدایااا نذار آسیب ببینه هاااا ولی واگذار کردممم بهت.

انقدر دلم پره که میگم همه رو خو خودت می دونی هر چی تو دلمه .سپردم بهت .

خودت می دونی و بنده ات .

امروز داشتم جیمیلمو چک می کردمممممم.رسیدم به اون پیامت که گفتی سلاممم عشق واقعی زندگیممم.و بعد از ناراحتیت به خاطر دور شدن از هدفت ه من بودم گفتی .دیونه من ه خیلییی دوستتت داشتمممممم.چرا آخههههه؟

چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟

آخههه بیمعرفت چوری دلت اومد

یه جاااا برام نوشتی:

 

عزیز دلم من نمی زارممم دلت بشنه .

بانوی من ، وقتی زیبایی تو رو می بینم . هوش و واس برام نمی مونه ه بخوام یاد چیزی بیوفتم.

به هر ال از خدااا می خوام که کمکم نه تا هیچ وقت افسار نفسم رو دست شهوت ندممم.

 

آرمان یادته؟

همون که می خواستن منو بهش بدنن و تو حرص می خوردی .

همون که یه روز بهت گفتم از حرص من سر زنشو بوسیده و تو اینستاش عکس گذاشته و گفتی از این مدل عکس خوشت میاد؟گفتم آره و اومدی و همین جور سرمو بوسیدی و عکس گرفتی .

آره محمد همون ادم .

دیشب تو عروسی عین دیونه ها اشک می ریختم .می دونی چرا؟

چون تموم حرفای تو ، توی ذهنم می چرخید . 

چون نامردیت اومد تو ذهنم .

هی خدااا شکرت.

به داده و نداده ات شکر.

محمد جانم فقط یه سوال دارممم وجدانت قبول کرد؟

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ

دیروز یه زن و شوهر دهه هشتادی اومدن پیشم که مادر و پدر دختره روزگار دختره و پسره رو سیاه کرده بودن مخالف ازدواجشون بودن و پسره با چنگ و دندون دختره رو به دست آورده بود و حالا به قدری اذیت هاااا زیاد بود (خانواده بدبخت من که باهات کاری نکردن ) مادرم فقط باهات با تلفن یه بار تند حرف زد که اگر یه درصد خودتو می ذاشتی جاش گوشی رو قطع نمی کردی وو بهش می گفتی نگرانی هاشو درک می کنی من چقدر برات مهمم غرور لعنتی رو کنار می ذاشتی ولی حالا که دارم فکر می کنم می بینممم من اصلا برات مهم نبودممم می دونی چرا؟ داشتم به این فکر می کردمم که تو گفتی من برا قلبت بهت فرصت دادم (این جمله ات یعنی از اول قلب من بوده فقط تو برات مهم نبوده) تو عاشق نبودی دوستم داشتی ولی نه در حدی که من داشتم ازم فقط خوشت میومد پسره با این که اذیت می شد تموم درآمدشو برا دختره خرج می کرد و دختره می خواست برا این که پسره اذیت نشه تموم کنه وقتی دیروز دختره گریه می کرد پسره نازش می کرد دست تو موهاش می کشید که غصه نخور حتی اگر منو نخوای و ازم جداشی من بازم هستم نمی زارم کسی اذیتت کنه .

اون لحظه سکوت کردممم اما بعد از رفتنشون نشستم زار زار گریه کردممم که محمددد جااان من در حق تو بدیی نکرده بودم که من از خودم تو رو بیشتر دوست داشتم از خودم می زدممم خودمو تو عذاب می ذاشتم که تو خوب باشی کتک نموند به خاطرت خوردم نزدیک بود آتیشم بزنن تو فقط حرف قشنگ می زدی در عمل کاری برای من نمی کردییی آره آره هزار بار گفتی درس خوندی سربازی دانشگاه ولی من ازت موندنتو خواسته بودممم اونا چیزایی بود که خانواده ام ازت می خواستن تو اونا رو برا من نکردی برا خانواده ام کردی من ازت خودتو خواسته بودم حتی اواخر بهت گفته بودم نمی خوام دانشگاه بری چون می ترسم از دستم درت بیارن .

تو رفتی که ثابت کنی برات مهم نیستم که بدون من می تونی .اره می تونی .با هیچ کی و هیچ چی کاری ندارممم فقط برام یه چیزی سوالهههه .وجدان داری؟

وجدانت قبول کرد منو تو اون حال وروز بندازی؟وجدانت قبول کرد منو از خودم بگیری؟

وجدانت قبول کرد که الان دیگه نمی تونم؟

وجدانت قبول کرد قلبمو بشکونی؟وجدانت قبول کرد؟آره وقتی تصمیم گرفتی نباشی خیلی چیزا گفتم چون سوزوندیم .

تو هم خیلی چیزا گفتییییی.

قلبم درد گرفت .

زخم عمیقی رو دلم گذاشتی و هیچ وقت خوب نمیشه .بارها رفتم پشت بوم خودمو بندازم پایین بارها تیغ دستم گرفتممم اما یه دوست یه روانشناس بهم گفت تو خیلی ضعیفی که می خوای خودتو بکشییییی.باورت نمیشه بیچاره بلیط گرفت و اومد قم و ازم آدرس و شماره اتو خواست که فقط باهات حرف بزنه .نذاشتم چون تو منو دوست نداشتی و نمی خواستی این من بودم که احمقانه عاشقت بودم و به قول تو مشکل تو نیست و نبود خودم کردم که لعنت بر خودم باد.

نکردم این کارو چون من مثل تو نیستم من خدا رو خیلی قبول دارم کیه که بهت بگه چرا عذابش دادی نمی دونم .اماااا امااااا و هزاران اماااااااا.

دیروز یه عالمه گریه کردممم چون من بیچاره فقط وقتی سرمو رو سینه ات می ذاشتم آرامش می گرفتم خودتم می دونی .بعد رفتنت سعی کردم با خیلی ها رابطه بر قرار کنم ولی همه شونو جزوندم .خنده داره .نه؟

چون دیگه نمی تونمممم.

چون نذاشتی .قلبمو بردی و وقتی پس فرستادی دیگه تو سینه ام جا نمیشد رفت تو سطل آشغال .

باهام کاری کردی که نابود شدممم.

جسممو روحمو قلبمو آزردی با اومدن مسخره و رفتن از اون مسخره ترت .نمی تونم فراموش کنمممم نمی تونمممم.

فقط یه سوال دارم چطور تونستی؟

وجدانت قبول کرد باهام این کارو بکنی؟

وجدانت قبول کرد منو تو این حال بزاری؟

وجدانت قبول کرد؟

دیروز بعد مدت ها دوباره عکستو دیدم

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

دیروز بعد از مدت ها دوباره عکس و فیلماتو دیدممم محمددددد.

دلم خیلی تنگ و بی تاب محمدممم بود.

محمد خودممممم.

 

عکس و فیلم ها رو دیدم که من چقدر عاشقت بودمممممم.

یه عکس که عاشقش بودم و بوسیدی صورتمو اونجا حس می کردم چقدر عاشقمی ولی ....

نامردی کردیییییی.دی دلمو شکوندی کارت هر علتی هااا هر علتی داشت به نظرم به هیچ وجه توجیحی نداره چون نابودم کردییییی.

و من احمقانه اون آدمو دوستش دارم.

کاش بشه روزی حسی بهت نداشته باشم .

کاش بشههههه.

هر روز حرفایی که بهم زدی رو مرور می کنم با اون حالی که پیامای آخرت تو تلگرام که تخریبم کردی رو پاک کردی تو ذهنم مرورشون می کنم که بتونم ازت دل بکنم و نسبت بهت متنفر بشم ولی تا الان خدا فقط مراقبم بوده .

می خوااام با یادآوری وقتی که داشتی تحقیرم می کردی با حرفات و حس حقارتی که بهم می دادی ازت متنفر بشم ولی نمیشه .آره راست میگی باهاش می جنگیددمممم اما بعد از آخرین کارت دیگه نجنگیدممم.تسلیم شدم و گذاشتم تو همون حالت بمونه و خود به خود زمان آرومم کنه.

نمی بخشمت نمی تونم ببخشمت .

خدا فقط هوامو داره و همون برام بسه .حتی به عشقت به خودم و به دنیا شک دارم و امروز مردی رو دیدممم که دهه هشتادی بود و عاشق زنی بود که با این و اون بودش و هزاران مچشو گرفته بود ولی بازم دوستش داشت و می بخشیدش و زنه جای دیگه بود .من این جور عاشقانه همراهت بودم و تو رفتی در عجبم از کار زمونه یکی عاشق اون ، اون عاشق یکی دیگه و یکی دیگه عاشق اون یکی .

گریه ام گرفت به حال اون مرد و خودم که اسم کسی که دوسش داشتو تو گوشیش دخترم هک کرده بود.

هیییی مهم نیست من خدا رو دارم .خودش کمکم می کنه که دوستت نداشته باشممم.چون واقعا از دوست داشتن یه آدم تو رویام خسته شدمممممممممممممممممم.

مدت هاست نمی خوام دیگه دوستت داشته باشم ولی کاری ازم بر نمیاد جز صبر و تحمل .

این وبلاگ و بعضی از دوستانم اگه نبودن تا به حال دق می کردمممم.

خدا تو رو گرفت اما عوضش خودش عمیقا مراقبمه تا خدا رو دارم غم ندارم.

هرگز نمی بخشمت

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۴۴ ق.ظ

محمد جانمممم.تو با من کاری کردی که حتی خودت هم فکرشو نمی تونی بکنی .

با قلب بیچاره ام کاری کردی که حتی دیگه به خود تو هم نمی تونم اعتماد کنم.

با دل لعنتی من که عاشقت شد کاری کردی که از ازدواج و زندگی درست و حسابی افتادم .

تو نه تنها خوشبختم نکردی .نه تنها به قولات وفا نکردی نه تنهااااااا.

محمددددددددددددددددددددددد تا عمر دارمممممممممممممممممممممم اینو بدون به جان خودت که می دونی بیش از دنیا دوستت دارممممممممممممممم.نمی بخشمتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.اون دنیااااا سر پل صراط هم یقه تو رو می گیرم هم یقه اونی که نباید می ذاشت این بلا رو سرم بیارییی.

یقه اتو می گیرممممممممممممممم.

 

اعتمادمو از بین بردی اعتمادی که خودت باعثش بودی و به سختی به دستش آوردی رو داغون کردی .بببین هنوزممم که اندازه به اندازه ای دوستتت دارم که باورش سخته برات تو عمرت هم این همه علاقه رو یه جا ندیدی .

ولیییی باهام کاری کردی که تا عمر دارم ازت نمی گذرمممم.

از ته قلبمممم از خداااا می خواااااام که مهرتو از دلم بیرون کنه .

و خداییی که قشنگ ترین موجود دنیاستتتتتتتتتتتتت.

 

 

خدایاااا من اشتباه کردم منتظر بودم بنده ات مراقب خودمو دلم باشه .خودت مراقبم باش.

خدای مهربان عزیزممم.

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

خدا جونممم تا به امروز بهم مهلت نفس کشیدنو دادی.مهلت بودن و زندگی کردنو.

یه زحمتی بکش بهم قدرت ایستادنو و فراموشی رو هم بده .

اول می خواستم این وبو پاک کنم چون یاد آورت بود برام ولی حالا ترجیح می دم باشه چون خیلی راحت تر با خدا درد دل می کنم .

محمد جان

پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۲۱ ب.ظ

تو هنوزم تموم جونمی عزیزممم.

راست میگن که دوست داشتن زیاد آدم ها رو از هم دور می کنه .

گذشت شدی درس عبرت برا آینده با این تفاوت که این قلب دیگه وجود نداره

با این تفاوت که تو همه اعتماد و آینده و زندگیمو نابود کردی و موقع رفتن با خودت بردی .

با این تفاوت که دلی نمونده دیگه به کسی بدم .

با این تفاوت که تو با چهار سال موندن بی خود و وعده وعید بی جا زندگی مو نابود کردی لحظه آخر هر چی ازت خواهش کردم بی توجه بهم گذشتی .تو گذشتی ها اما من نمی گذرم می دونی دلمم بشکنه دیگه خرد شده .

 

محمد رویامو دوست داشتمو دارم .

خدایااا عاشقتم.

محمد رویاهای زندگی من

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۰۴ ق.ظ

محمد رویاهای زندگی من .

قدیما باهات حرف می زدم اما حالا نیستی که حرف بزنم .

تصور کردم زیر خروار ها خاک خوابیدم و ازت جدا شدم .

عزیز دلم .

امیدوارم تنت همیشه سالم باشه و لبت خندون.

 

خدایااا به داده و نداده ات شکر .

دوستت دارم خدای مهربانم