با این خاطرات تو ذهن لعنتیم چه کنم؟با قلبم چه کنم من محمد؟
يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۴، ۰۸:۵۶ ق.ظ
دلم برات خیلی تنگ شده روزی نیست که بهت فکرنکنم دارم عذاب میکشم کاش نیومده بودی توزندگیم تهش رفتنی بودی چرا اومدی اصلا .اومدی اذیتم کنی که بری اومدی نابودم کنی که بری .الان نابودشدم بدترین ضربه روزدی بهم باخاطراتت چیکارکنم چرااین بدی رودرحقم کردی .دلت خنک شدنابودم کردی؟؟؟
تو که می دونستی من ضربه گیر ندارم و دلم به تو خوشه الان ارومی؟
من چیکار کرده بودم که سزاوار این حال و رفتار بودم؟
جز این بود که تموم زندگیمو بهت دادم؟
مرگ . راست میگی من مرگ تو رو انتخاب نکردم می دونستم با رفتنت می میرم .من مردم مگه مردن فقط به از دنیا رفتنه؟
نه مردن مرگ در لحظه است وقتی حالت خرابه و تو این دنیا مجبوری نفس بکشی مردن به تموم خاطراتیه که با ریختن اشک از چشمات جاری میشه و تو فقط مجبوری نظاره گرشون باشی.
پس خوشحالی جونمو گرفتی؟
- ۰۴/۰۹/۱۷