عاشق

عاشق محمد

عاشق

عاشق محمد

رویای زیبای من

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۳۰ ق.ظ

می خواهم رویایی

را که داشتم بردارم

و توی فریزر بگذارم

آن گاه یک روز

در آینده

آینده ای دور

آن زمان که دیگر

پیرزنی با موهای

خاکستری هستم دوباره  

آن را بکشم

 و گرم کنم

تا شاید پاهای

خسته

 و سردم را با گرمایش

دوباره التیام

بخشم.

(پل الوار)

 

 

رویای زیبای من دوستتت دارم.

کسی رو آزار ندیم ، خدا منتقم خوبیه

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ق.ظ

 

 

 

خدای بزرگی دارم smiley

خدای بزرگی دارمممم.smiley

خدای بزرگی دارم smiley

خدای بزرگی دارم smiley

خدای بزرگی دارم smiley

خدای بزرگی دارم smiley

خدای بزرگی دارم .smiley

 

 

شاید مدت ها گذشته باشه .

شاید بشه 2 سال

5 سال

یا ده سال

ولی هرگز نمی بخشم اونی که قلبمو زخمی کرد و حالا به خاطر زخمی که رو قلبم جا گذاشته و جای وصله پینه شده اش مجبورم به اون زخم نگاه کنم و آه بکشم و نتونم همراه عشق واقعی زندگیم ، زندگی کنم.

 

 

 

خدایا من خیلی وقته دارم آآآآه می کشم.crying

خیلی وقته.

 

 

خدایا تو که خیلی خوبی.

پس بعضی از بنده هات بدی رو از کجا آوردن؟

وقتی خالقشون تویی؟

 

 

خداجونم خوشبختیمو بهم بده .

بزار این قلبی که زخمی شده با جراحی پلاستیک تغییر ظاهر بده .

بزار با دوختن یه قلب دیگه بهش وصله پینه ها ناپدید شن.angel

خدایاااااا صدامو می شنوی؟

من می میرم اگه تو نباشی

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۹ ب.ظ

زندگیم بدون تو برام بی معنیه.

من می میرم اگه تو نباشی.

کوهم که باشم میشکنم.

رودم که باشم خشک میشم.

درختم که باشم زرد میشم .

تو فقط کنارم باش تا من زنده باشم و بتونم زندگی کنم.

دوستت دارم محمد.

 

و تنها دلتنگم.

حمید هیراد، شوخی مگه

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۶ ب.ظ

گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی
سیر نمیشوم زتو تاب و توان من تویی ♪♪♫♫♪♪♯
نظری به حال ما کن تا روم به سمت کویت
دیوانه تر از دلم نیست تا شود اسیر رویت
شوخیِ مگه بذاری بری نمونی ♪♪♫♫♪♪♯
تو یار منی نشون به اون نشونی
شوخیِ مگه دلو بزنی به دریا
عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها ♪♪♫♫♪♪♯
شوخیِ مگه بذاری بری نمونی
تو یار منی نشون به اون نشونی

♪♪♫♫♪♪♯

چه کنم وجود من با دل تو ساز شد
همه دنیای من آن دلبر طناز شد ♪
تو که بی وفا نبودی پر جور و جفا نبودی
تو همه وجود مایی تو ز ما جدا نبودی ♪
ز ما جدا نــبـودی ♪♪♯
شوخیه مگه بذاری بری نـمونی تو یار منی نشون به اون نشونی ♪
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها ♪
شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار مـنی نشون به اون نشونی ♪
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها ♪

 

 

 

https://upmusics.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%AE%DB%8C-%D9%85%DA%AF%D9%87/

 

 

 

 

 

عاشقتم دلبرم.

تقدیم با عشق

پرواز همای ، دیوانه تر شدم.

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۳ ب.ظ

گفتم ببینمت گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود
گفتم ببینمت گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود♪♪♫♫♪♪♯
زان دم که دیدمت دیوانه تر شدم دیوانه تر شدم
با یک خیال خام افتاده ام به دام با یک خیال خام افتاده ام به دام
از ره به در شدم دیوانه تر شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم
گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود♪♪♫♫♪♪♯
گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود
هم بی قرار و هم شوریده سر شدم دیوانه تر شود

♪♪♫♫♪♪♯ شعر , آهنگسازی و تنظیم کننده : پرواز همای  ♪♪♫♫♪♪♯
گفتم ببینمت شاید شراره از جانم فرو کشد
دیدم تو را و همچون شعله های آتش شعله ور شدم
از ره به در شدم دیوانه تر شدم ♪♪♫♫♪♪♯
با یک خیال خام افتاده ام به دام با یک خیال خام افتاده ام به دام
از ره به در شدم دیوانه تر شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم
از ره به در شدم♪♪♫♫♪♪♯

♪♪♫♫♪♪♯

پرواز همای دیوانه تر شدم

 

 

https://upmusics.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%B1-%D8%B4/

عشق زیبا

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۵ ب.ظ

یک شبی را این چنین افسرده ای

یک شبی با ذوق و شوق پر کنده ای

 

روزی و روزگاری در یه شهر کوچک و زیبا دختری زندگی می کرد.

دختری سبزه و گندمگون که تنهایی رو انخاب کرده بووود.

دختری که معنای عشق رو فهمیده بووود و دلش یه عشق ابدی می خواااست.

و از شما چه پنهون گاه گاهی هم با یکی درد و دلی می کرد.

دختری که دنیاش رو تاریکی گرفته بود و معنی زندگی کردن رو فراموش کرده و بود و فقط زیستن رو انتخاب کرده بود.

گاه گاهی با خودش می گفت کاااش می شد همسری داشتم که معنای زیستی با زندگی کردن رو ترکیب می کرد و بهم آموزش می داد .

روزها و روزها سپری شد.

گرگ های زیادی دید .

گرگ صفتان زیادی هم دید.

هر کسی از این گرگ صفتان و انسان نماها هم که بهش نزدیک می شدن با ناخنای تیزشون یه زخمی به این دختر می زدن و گاهی صداشدر میومد و گاهی هم سکوت می کرد.

تا این که یه روز.....

یه روز....

بله یه فرشته دید .

یه فرشته که انگاری اومده بود که نذاره کسی زخمیش کنه.

یه فرشته که یه دنیای مرام و معرفت بود.

یکی که برای دختر قصه ما یه هدیه آورده بووود.

بله یه هدیۀ خیلی بزرگ و زیبا ...

یه صندوق بزرگ و بزرگ و خیلی بزرگ رو گذاشت جلوی دختر و بهش گفت برش دار.

دختر متعجب مونده بود.

یه نگاهی به صندوق انداخت و یه نگاهی به فرشتۀ مهربون و پرسید این صندوق به این بزرگی چیه؟

فرشته گفت بازش کن خودت می فهمی .

دختر هاج و واج مونده بود و کلید رو از فرشته گرفت و با احتیاط و آروم درب صندوق رو باز کرد.

بعد در عین تعجب و حیرت با چشم هایی از مروارید نظاره گر بود .

مرواریدی که وقتی صدف بسته می شد بارون سر ریز می شد.

اینو من نمی گم ها .

مروارید همون قطرات غلطانیه که فرشته بهشون نسبت داده بود.

فکر می کنین داخل اون صندوق بزگ چی بود؟

یه دریایمعرفت یه قلب پر از عطوفت ...

بله .

اون فرشتۀ مهربون ارزش مند ترین چیزشو به دخترک داده بود .

قلب نازنینشو که دیگه هیچ گرگ صفتی نتونه زخمیش کنه.

قلبی که یه نیروی ماورایی به دخترک می داد .قدرتمندش می کرد و معنای زیستن و زندگی کردن رو براش ترکیب می کرد.

بهش نفس کشیدن رو یاد می داد نه آه کشیدنو.

قلبی که زندگی دخترک رو از این رو به اون رو کرد.

دخترک نفس عمیقی کشید و قلب رو از تو صندوق درآورد .

فرشته نگران بود که چه اتفاقی برای گرون قیمت ترین چیز دنیاش ممکنه بیوفته؟

دختر بار ها و بار ها قلب رو تو سینه اش فشار دادد.

محکم محکم.

اما قلب با دخترک یکی نمی شد.

تو سینه اش خالی بود ها ولی قلب نمی رفت تووو.

برای همین دخترک قصه ما خیلی غمگین شد.

دنبال راهی بود برای یکی شدن قلب باهاش .

می خواست اون قلب خلا تو سینه اش رو پر کنه.

اما قلب نمی رفت تو.

بنابراین از فرشتۀ مهربون کمک خواست.

فرشته مهربون که خیلی دل رحم بود کمکش کرد و قلب رو تو سینه جا داد و دختر ما شد معشوقۀ یه عشق زیبا.

این دختر شد همسر صاحب قلب ما.

این دختر شد همسر محمد مهربون.

بله درست حدس زدید .

این فرشته همون آقا محمده که این دختر حاضره براش بمیره.

دوستتتتتت دارم همسر زیبای من.

محمد، شاهزادۀ قلب زهرا

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۱:۱۸ ب.ظ

شاهزادۀ عزیزم.

دوستتت دارم.

محمد جانممممممممممممممممممممممممممم.

دوووووووووستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممم.

دیوووونه شدمممممممممم.

قبل این که زهرات کامل از دست بره بجنب عزیزم.

خیالات شبانه و رویاهای عاشقانه کنار عشقم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۸ ق.ظ

راستش وقتایی که دلم می خوااااد با عشقم حرف بزنم و خجالت می کشم که اینارو بلند بلند بگم ، مثل همیشه به خدا میگم حالا گاهی که حتی حوصله نوشتنو ندارم بلند بلند به خداجونم می گم و گاهی هم اینجا برا عشقم می نویسم .heartheartheartheart

خیلی سخته یکی تو قلبت باشه ها ولی کنارت نباشه .

له له بزنی یه بار پیشت یا حتی رو به روت نشسته باشه و تو لااقل فقط و فقط نگاهش کنی و باورت نشه همین شخص پیشته.

دیشب انگار عشق نازنینم کنارم بود.

رویا بود ها.

ولی رویای قشنگی بود.

خیال بود ها.

ولی خیال دلربایی بوود.

دلم می خوااااست تو رویا و خیالاتم بمونم و بیرون نیام.

اصلا دلم می خواااد برا همیشه تو رویا و خیال زندگی کنم.

 

تو هپروت رویا بود یا لب مرز خیال دقیق یادم نیست خلاصه تو همین حوالی ها بووود.

داشتم تا دیروقت تو این مناطق پرسه می زدم .

داشتم با دوستم حرف می زدم.

راجع به عشقم می گفتم.

راجع به خوبیاش.

مهربونیاش.

ازخودگذشتگیاش.

 

 

حتما می گین دوستم کیه نه؟؟؟

دوستم؟

من تنها دوستی که راز دلمو بهش می گم خدا جونمه دیگه.

هم دوستمه هم خدای با تدبیرم.

فک کنم عشقم مهربونیشو از خدای مهربونم داره .آخه خدا جونم انقد مهربونه که من پر رو شدمو باهاش درد دل می کنم و بهش می گم دوستم.

خخخخخخ

صمیمی ترین دوستم.

 

خلاصه از عشقم گفتم براش.

از محبت گفتم.

از عشق گفتم.

راستی عشق.

واژۀ قشنگیه ها.

یادمه فرهاد این شیرین بیچاره می گفت عشق چیز عجیبیه و دنیای عجیب و سختیه و فوق العاده شیرینه .

راست می گفت.

بازی ها با آدم در میاره.

من از کار دوست جونم در عجبم.

از حکمتش که چه ها تو زندگی تجربه کردم که به فرهادم برسم(میگم فرهاد چون عشق زیبای من بهم گفته هرچند تا کوهم بخوای برات می کنم.راست می گفت بیچاره وسیله نداره ها اما با قاشق هم شده داره برا دل شیرینش می جنگه و همین برام قابل ستایشه حتی اگه نتیجۀ کارش تونل تو اون کوه نباشه ولی ازم برام ارزشمنده و من قدردانش هستم و خواهم بود.)

تازه فهمیدم عشق یعنی به خاطر یکی دیگه که خیلیم دوسش داری کل زندگیتو بدی.

من حالا حاضرمم جونمو بدم.

بعد از عقد اولین کاری که می کنم اینه که دستای عشقمو ببوسم.

اونقدر می بوسمشون که خسته شه و منو تو بغلش زندانی کنه.(آخه معشوقۀ من خیلی مهربونه ، دلش نمیاد ناراحتم کنه اصلا برا همین همیشه از محبت زیادش شرمنده و خجالت زده ام.خدایا محمدمو برام حفظش کن.این همسر ناز و دوست داشتنیمو.ممنونتم که بهم دادیش.)

دلم می خوااااد رو پاهاش بشینم و تو بغلش بخوابمو اونم موهامو ناز کنه (ولی فک کنم خسته میشه ، خوب گناه داره دختر چجوری دلت میاد دلبرتو اذیت کنی؟؟؟

کی؟؟؟

من؟؟؟

اذیتش کنم؟؟؟

نه بابا....

اذیت کجا بود.

اون اینجوری دوست داره می دونم که دوست داره.)

 

 

 

 

بله داشتم می گفتم.

حدودای نیمه شب بود(بله می دونم دیروقته)ولی خوب دیگه چه میشه کرد من تو اون تایم یه جایی حوالی رویال لبِ مرزخیال بود.اولش حالم خیلی گرفته بووود.(حقیقتش هر وقت یه خواستگار جدید برام میاااد دلم می لرزه نکنه معشوقه ام دیر بجنبه؟؟؟؟)

بعد یاد حرفای خودش می افتم که خدا کنارمونه .

راست میگه خدا کنارمونه .

خلاصه داشتم با معشوقه ام حرف می زدم .

بهش گفتم محمددد جونممممم.

گفت جووونم.

گفتم زیبای جذاب.

گفت جانم.

گفتم

آقای خوشگلم.

گفت جانم زهرا جونمم.

گفتم دلبر دوست داشتنیم گفت جون دلم.

وااای کلی خجالت کشیدم و یهو پریدم تو بغلش.

آخه دلم براش یهو غنج رفت.

اون بیچاره هم تو شک این بود که من یهو پریدم بغلش برا همین اونم با دو تا دستش محکم بغلم کرد و به سینه اش می فشرد.

منم که دیدم اینجوری محکم تر تو بغلم فشارش دادم .اون انقدری محکم بغلم کرد که من فک کردم شاید کار اشتباهی کردم.

خخخخ

آخه تنبیه های دلبرمم مثل خودش اینجوری دلبراست.

بعد خودش بهم گفت زهرا جوننمم پیشگیری بهتر از درمانه.

بعد یه صداهایی میومد .

مادرم بود.

می گفت زهرا پاشو برو سر جات بخواااب.

تمام رویاهام بر باد رفت.

دلم هُرّی ریخت .

تموم تنم لرزید.

باورم شده بود پیش یارم تو آرامشم.

باورم شده بود کنارمه  کنارشم.

واااای نه .

همه چی تو ذهنم خراب شد.

یادم افتاد نیست .

یادم افتاد.....

یه دفعه حالم خراب شد.

دلم بی قراری می کرد به این در و اون در می زد انگار از سینه بیاد بیرون.

نا مرد می گفت یالا من می خوام الان ببینمش .

من می خوام الان صداشو بشنوم.

نامرد.

همش اذیتم می کرد.

بی انصاف اصلا فکر منو نمی کرد که اون ساعت شب من چجوری دلبرمو به قلبم نشون بدم؟

چجوری ازش بخوام بیاد لا اقل این قلب بدجنس ببیندش بلکم آروم بگیره و انقد منو اذیت نکنه؟

حرف گوش نمی ده اصلا.

تازه بهم گفت به محمدم بگم که محمد جان دلم برای دیدنت بی تابه .

اگه شد .

اگه تونستی و اگه کارت رو به راه شد یه سر بیا پیش دلبرت عزیزم.

به نظرم برای تحصیل هم از حالا ثبت نام کن جایی که رشتۀ روانشناسی بدون کنکور بتونی بری.

اما اگه بخوای برای اتمامش بمونی زهرا دق می کنه ها.

 

این قلب بدجنس می گفت خیلی بی تابه .

خلاصه دیشب کلی خندیدم و اما بعد این که فهمیدم خیال بود هم کلی گریه کردم.

مرز بین خنده و گریه ام معلوم نبود اصلا.

فک کنم زده بود به سرم.

 

دوستتت دارم محمد جانم .

دوستتت دارم عزیزم.

دوستتتت دارممم.

 

خدایا بهم تحمل بده.

تقدیم به عشق مهربانم.

شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۲۲ ب.ظ

Download New Music BY : Masoud Sadeghloo | Zade Baroon With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa

 

 

https://music-fa.com/download-song/32513/

خدای دوست داشتنی من.

شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۴۱ ب.ظ

خداجونم سلام.

خدای مهربونم حالا حدوداً دو هفته و یک روز گذشت که منعشقمو ندیدم و حالادارم با تو درد دل می کنم.

cryingخدایا .....

cryingخدایا.....

cryingخدایااا.......

چرا نمی تونم چیزی بنویسم؟؟؟

چرا نمی تونم حرفی بزنم؟؟؟؟

دلم می خوااااد به یه نقطه خیره شم و فقط بهت گوش بدم.

 

می خوااام بهت گوش بدم.

خدایا خودت مراقب منو عشقم باش.

قلبم تند می زنه.

نفسم به شماره افتاده .

انتظار خیلی سخته و آزار دهنده است برام.

من فقط دلم می خواد صدای یارمو بشنوم و ببینمش.

 

من کجام؟؟؟؟؟

کجای زندگیم؟؟؟

خدایااااا.

خداجوووونم.

آهااااای .

کسی هست؟؟؟؟

کسی صدامو می شنوه؟؟؟؟

هااان یادم اومددد.

من دارم با خدای مهربونم حرف می زنم همونی که صدامو می شنوه و انقد صبر داره که سکوت می کنه.

مگه نه؟؟؟

خوب من الان نیاز دارم جوابمو بهم بدی.

خداااااا جوووونم.

من دلتنگ تر از همیشه ام .

امروز خیلی خیلی دلتنگم.

می دونی خدای مهربوووونم.

من بعضی وقت ها انقد دلتنگ میشم که حتی نای نوشتنم ندارم.

نای نوشتنم ندارم.

 

گاهی با خودم میگم کاش اینجور وقتا اونی که دلت تنگشه صداتو از تو ذهنت می خوند.

باهات تو ذهنت حرف می زد .

آرومت می کرد.

بهت می گفت عشقم حواسم بهت هست ها.

نفسم بهت بنده نذار نفس هات به شماره بیوفته.

بعد منم دستامو بزارم رو شونه های عشقم و محکم بغلش کنم و اونم منو تو بغلش به سینه اش فشار بده .

دلم می خواااد عشقمو اون لحظه بغلش کنم با یه دستم موهاشو نوازش کنم بدون این که اینبار مدلشو خراب کنم .

گاه گاهی هم دستمو ببرم روی گونه اش و لپای خوشگل عشقمو نوازش کنم و با دست دیگه که رو شونه اش بود بزارم رو گردنشو سرشو به سرم نزدیک کنمو وقتی جفتمون به چشمای هم نگاه می کنیم و غرق چشمای هم شدیم من آروم ببوسمشو سرمو رو شونه های مردونه و محکمش بزارمو با دو تا دستام بغلش کنم و بازم وقتی سرمو برداشت و تو بغلش بودم غرق بوسه کنم صورتشو.

 

 

خدایا دلم تنگشه خیلیییییییییییییییییییی.

 

 

 

بهم آرامش بدهههههه.

خداجوننمم.

حرفاش یادمه ولی وقتی دلتنگ میشم میزنه به سرم.

من چطوری دوریشو تحمل کنم؟؟؟؟؟؟

heartheartheartkisskisskiss

 

با تموم وجودم از ته دلم و از عمق قلبم میگم خداجونم دوستتتتون دارم.

خدا جونم دوسش دارم.

عشقم دوستتتتت دارمممممممم.

خدایا مراقب نفسم باش.

 

کاش یه روز اینا رو وقتی کنار هم نشستیم با هم دیگه بخونیم و بهش بخندیم.