عاشق

عاشق محمد

عاشق

عاشق محمد

۶ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

قد و بالای رعنا

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۷ ق.ظ

چه شد در من ؟؟؟

نمی دانم!!!

فقط دیدم پریشانم....

فقط یک لحظه فهمیدم

که خیلی دوستتت دارم.

 

 

تو را یک شوهری داده خدا داند

که وی را چون دلش بی انتها داند

 

که وی ماه دلت باشد

و الحمد که اورا قد و بالایی چو رعنا داده الله

 

خدا بر تو یک لطفی کند گاهی

و او بوده چونین ماهی

 

خدایا دلبرم ، همدمم ، همراهم نگه دار

خدایا ماه من ، شویم نگه دار

 

خدایا منم تنها ترینم

و تنها او مرا یار است ، نگه دار.

 

 

دوستت دارم عشقم.

 

دوستتت دارم همسر مهربونم.heartheartheart

هر چی بوسه می تونم تقدیمت می کنم.kisskisskisskisskisskisskisskiss

حالم خوب نیست

پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۵۱ ق.ظ

نمی دونم چی میشه و چه اتفاقی میوفته که گاهی حال دل آدم خراب میشه ؟

که اگه حال دله آدم خراب بشه حال جسمشم خراب میشه.

 

نمی دونم چی میشه که آدم گاهی قلبش تپش می گیره و می لرزه؟

 

نمی دونم چی میشه که گاهی آدم از زندگیش سیر میشه؟

 

نمی دونم چی میشه که گاهی آدم می خواد فقط سکوت کنه و به یه گوشه خیره بشه و لام تا کام حرف نزنه.

 

البته من الان مدتیه این طورم .

 

مذاکره می کنم با خودم حرف می زنم .

سکوت محض و حوصله حرف زدن ندارم.

 

 

امروز عجیب دلم گرفته .

بغضمم نمی شکنه .

نمی تونم گریه کنم.

 

مدتیه دلتنگم .

 

ولی نمی تونم صدامو درآرم.

 

نمی تونم بگم دلتنگم.

 

نمی تونم حرفی بزنم .

 

باید ساکت باشم و سکوت کنم.

 

چون بخوام حرفم بزنم کاری نمی شه کرد.

 

 

الان دیگه حوصله نوشتنم ندارم.

 

دلم می خواد به یه نقطه خیره شم و سکوت کنم .

 

.

.

.

.

.

.

 

نمی دونم چی میشه و چی پیش میاد.

 

.

.

.

.

 

خدایا به دادم برس.

الان نیست اونی که ازش بخوام حالمو خوب کنه .

کسی رو ندارم .

خدا جون به دادم برس.

وقتی دلت پیش یاره و می سوزی و نمی فهمی!!!

سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۵ ب.ظ

حواسم به خودم نیست .

گاهی به دور و اطرافم نگاه می کنم می بینم نفهمیدم کی شد صبح و من یه چشم رو هم نذاشتم؟

شب بی خواب موندمو نفهمیدم کی صبح شده . به روزایی که نگاهم می کردی خیره می شم و دلم می خواد باز هم چشمامون به هم گره بخوره .

دلم برای نگاهت تنگ شده .

به تصاویری که برام گذاشته نگاه می کنم و دلم غنج میره باز برای دوباره دیدنش.

برای صدای نفساش که گاهی خیره نگام می کرد و هنس فری رو می گفت که صدای نفساشو بشنوم

نازم می کرد اونقدری که غرق می شدم تو احساسم . آخه همسرم دریای محبته .

محبت بی پایان.

 

 

خدا برام حفظش کنه و سایه اش رو سرم باشه .

 

باورم نمی شد یه روز بشینم کنار بخاری و انقدر غرق فکر به اون بشم و از دلتنگیش قلبم بی تاب شه و پام بسوزه و درد سوختنشو حس نکنم!!!!!

کی باورش می شه من پام از حرارت بخاری سوخت و تاول زد و پوستم کنده شد ولی انقدر غرق رویای اون بودم که حسش نکردم.surprise

انقدر غرق عشقش بودم که نفهمیدم !!!!

وقتی از رو صندلی پاشدم که برم خونه تازه دردو احساس کردم و وقتی پامو دیدم و لمس کردم متوجه شدم چه بلایی سرم اومده.

مگه میشه؟

مگه داریم؟

من چیکار دارم می کنم؟

کجام؟

حتی اینا رو هم نفهمیدم . مثل برزخ می مونه حالم .

عاشق شدم اما عشقم پیشم نیست و من نمی تونم کاری کنم.

عاشق همسرم هستما ولی نمی تونم بهش زنگ بزنم و بغلش کنم و برم پیشش...

ولی می ترسیم با هم تماس بگیریم.

 

من عاشقم.

یه عاشق که گاهی عجیب خسته است .

 

دلم تنگه دلبر.

دلم تنگه خدا

دلم براش تنگه.

 

دلتنگی تنهایی میاره

دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۷ ق.ظ

قدیم ندیما شنیده بودم که هر کی تنهاست دلتنگه یاااا......

نمی دونم هر کی دلتنگه تنهاست.

 

من یارم کنارم نیست و عجیب دلتنگشم.

و الان مدتیه به دلتنگی احساس تنهایی هم اضافه شده .

 

وقتی کنارمه انگار یه کوه پیشمه و دلم قرصه به وجودش.

ولی وقتی نیست انگار تنهای تنها و با یه ضربۀ کوچیک نقش زمین می شم.

آخه وقتی هست من رو پام وای نمیستم . به اون تکیه می کنم.

 

ولی حالا به کی تکیه کنم؟

با کی درد دل کنم؟

خدااا جونم می گن دوری دوستی میاره.

اما نگفتن دوری تنهایی میاره؟

نگفتن دوری دلتنگی میاره؟crying

نگفتن دوری هزار تا بلاست؟crying

 

حالا دوریم از هم دورتر از قبل .

دلم حتی برای بغل های از دور و تو تماس تصویریشم تنگ شده .

دلم بوسه هاشو می خواد و آغوش همسرمو.kiss

دلم یه عالمه زمان می خواد کنارش دلم خوابیدن تو آغوش همو می خواد .

دلم نگاه های خیره و عاشقونه اشو می خواد .

دلم همسرمو می خواد .

مردی که تو تک تک لحظاتمون بودش بهم آرامش می ده و ناخواسته لبخند رو لبم میاره .

 

 

دوستت دارم مرد زندگی من .heart

دلتنگی

يكشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۱۵ ق.ظ

خدا جونم نمی دونم به کی بگم دلم تنگه .

نمی دونم چیکار کنم.

کجا برم؟

سر به کدوم کوه بیابون بزارم ؟

خدایا به دادم برس .

گاهی حتی گریه هم آرومم نمی کنه .

جای بعضی ها رو فقط خودشون می تونن پر کنن برا من که اینطوره دیگران رو نمی دونم.

جای همسرمو نه پدر و مادر و نه برادر و خواهر هیچ کی نمی تونه پر کنه .

خدایا دارم می میرم از دلتنگی .

نمی دونم چیکار کنم؟

شبا گاهاً انقدر بی قرار می شم می رم حموم زجه می زنم حسابی که باهات حرف می زنم میام بیرون.

کاش زندگیمون بعد این که رفتیم سر زندگیمونم همین قدر شیرین باشه .

کاش اون موقع هم من تنها ملکه قلبش باشم .

یعنی الان کجاست؟

چیکار می کنه؟

چقدر ازش کار می کشن؟

خدا جونم دوبار پست داده این هفته.

دلم ترکید براش.

چه کاری از دستم بر میاد براش بکنم؟

من بی عرضه ام که برا شوهرم نمی تونم کاری کنم.

حوصله خودمم ندارم خدا جونم.

حوصله هیچ کی رو ندارم.

 

خدایا من خسته شدم.

دلتنگ یار

شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۱۵ ب.ظ

دلم تنگ است و بی تابم خدایا.

چنان بیتاب یار ماندم که جاناا

 

دلم تنگِ صالح بی بدیل است

چونان رویم ، رخم زرد و وقیح است

 

که در تنگنا ماندم من بی یار

دلم ، جانم ، عزیزم ، یار همراه

 

منم بی تاب تنهایت و تنهام

عزیزم ، دلبرم، جانم و همرام

دوستتت دارم محمد.

دوستتت دارم

 

 

وقتی قرار نیست جواب پیامامو بگیرم اینجا پیام می زارم که خودم باشم و تنهاییم.

گریه و بی قراری هامم اینجا می زارم.