پاسخ:
سلام هیپنوتیک عزیزم.
منم امروز بعد از دو سال اومدم سراغ این صفحه و این کامنت .
خیلی دوستم داشت بیش از حد .منم خیلی دوسش داشتم .
اون خودش گفت چون خانواده ات تحقیرم کردن و چون دیگه راهمون جداست و نمی تونه تحمل کنه می خواد جدا شه .
رفته تا فراموشم کنه.
از اولم خانواده ام مخالف بودن از اولم عشق بیچاره منو تحقیر می کردن این براش تازگی نداشت ولی بعد از اوج گرفتن آقا تازه فهمیده مسیرمون دوراهی شده و باید بهش پیام ندم تا فراموشم کنه و بتونه عشق دیگه ای پیدا کنه و باهاش زندگی کنه .کسی که به خاطرش مجبور نشه سختی تحمل کنه .بعد از 4 سال بهم میگه دغدغه اتو از سرم کم کن تا بتونم فراموشت کنم برو پی زندگیت .
من از دست رفتم .
عشقم بد نبود .
در حقم بد هم نکرد اما این رفتن به نظرم نامردی و بدترین ظلم دنیا در حقم بود که بهم کرد .
افسردگی گرفتم برا رفتنش .
نداشتنش.
نه راستش این روزا اصلا خوب نیستم.
از لجم بهش گفتم از لج تو با بهترین آدم ازدواج می کنم که یاد بگیری حمایت کردن و موندن یعنی چی .
لبم ظاهرا می خنده .البته فقط بیرون از خونه و تو کارم برا این که کسی نفمه چمه .
با خدا قهر کردم.
نماز دیگه نمی خونم خیلی وقته نمی خونم .
تموم موهامو حالا کوتاه کردم از آخرین دفعه هم کوتاه تر .
عصبی شدم و با همه پرخاش می کنم تا چیزی بهم می گن می گم محمد منم که نذاشتین بهش برسم اینجور بود و اونجور بود و...
بی ترس دیگه ازش می گم .
تازه یاد گرفتم بحث کنم .
یاد گرفتم حرفامو بزنم .
ولی فایده ای نداره وقنتی گفت دیگه نمی خوامت دیگه دوستت ندارم بد جور دلم شکست دست و پام انگار خورد شد.
می دونی انتظار داشتم جلوشون مقاومت کنه و منو با خودش ببره حالا واقعا شک دارم به دوست داشتنش به این که اولش حتی واقعا عاشقم بوده یا نه .
شک دارم به خودم به همه چی توی این دنیا .
نمی تونم به کسی اعتماد کنم .
به خودم می گم همه مردا دروغ گوان.
اما ته دلم انگار حتی این حرف خودمم قبول ندارم.
عشقم بد نبود .بد هم نیست .راستش اصلا نمی تونم ازش بد بگم. چون واقعا بد نبود.
من نمی تونم پیش هیچ روانپزشک و روانشناسی برم .حکمت بود که بعد دو سال دقیقا وقتی دارم با مرگ دست و پنجه ننرم می کنم دقیقا وقتی نمی دونم زندگی و رفتن و آوارگی رو انتخاب کنم یا مرگ و رفتن به اون دنیا رو و یا موندن و عذاب کشیدن رو البته الان بیچاره خانواده ام دارن تلاش می کنن که خوب شم اما من دیگه نمی تونم.ظرفیت خوب شدنم ندارم.
همین راهو من رفتم .هیپنوتیک عزیزم .قبل این که بیشتر آسیب ببینی رهاش کن .
بزار لااقل به حال من نمونی .
محمد من سه بار ازم خواهش کرد صبر کنم و پیشش بمونم موندم و بخشیدم گذشته رو اما حالا با رفتنش نمی بخشمش دقیقا لحظه ای که من بهش نیاز داشتم ولم کرد و رفت .
نمی تونم ببخشمش .
هیپنوتیک عزیزم.
محمد من رفت.
برا همیشه هم رفت .
دلمو شکوند و رفت .
تموم شد .دیگه بر نمی گرده و داغ ابدی تو دلم گذاشت.
مطمئنم الان با خودش فکر می کنم خوبه ستاره الان می تونه با یکی دیگه ازدواج کنه و خوشبخت بشه اما نمی ونه حسم مثل زن هاییه که (درسته عقد نکرده بودیم اما چهار سال تموم لحظات خوب و بدمون با هم گذشت با هر سختی و دوریی که بود قشنگ بودن.) شوهرشون مرده و به سختی زندگی می کنن و دیگ بعد از شوهر اولشون ازدواج نمی کنن هرگز .
هیپنوتیک جان از من گذشت .
من نابود شدم.
کسی که ازش انتظار نداشتم نابودم کرد.
تحقیر کردم خودمو التماسش کردم بمونه ولی حتی دیگه ارزش اینو نداشتم براش که پیشم بمونه .دیگه پیامام براش اعصاب خرد کنن .دیگه من یه دغدغه به باقی دغدغه هاشم.
کسی که کنارش بود تا همه اون به اصطلاح دغدغه هاشو به دست بیاره کارشو خدمتشو تحصیلشو همه شو یه دفعه به بهانه این که دیگه ظرفیت تحمل سختی رو نداره ولم کرد و رفت .
تو خودتو آزار نده عزیزم.
ازش دور شو که مثل من الان بعد از چهار سال این طور نشی.
آسمونش به قول خودش بی ظرفیت بود .
برگشتش این روزها و عذاب کشیدنامو جبران نمی کنه .بهش گفتم دارم عذاب می کشم .
بهش گفتم که بدون تو نمی تونم زندگی کنم گفت بتون زندگی کنی.
من از دست رفتم هیپنوتیک جان .تو از دست نرو لااقل تجربه من برات بشه درس عبرت .من کمکت می کنم فراموشش کنی تا مثل من نشی.
خودم شکستم تو نشکن لطفا.
حتی اگر برگرده و این روزهای من جبران نمیشه .این التماسای من جبران نمیشه اشکای من جبران نمیشه .
نمیشه.
بهش گفتم عکس و فیلماتم پاک می کنم روغ چرا نمی تونم پاک کنم .
بدجور عاشقشم.
از خدا می خوام انتقام دل شکسته امو بگیره.
یه روز می فهمه هیپنوتیک منم اینو بهش گفتم.
بهش گفتم محمد بعید می دونم کسی پیدا شه که تو رو به اندازه من دوست داشته باشه گفت منم بعید می دونم .
می دونست جونم براش در میاد و رفت .
می دونست .
خیلی قول ها بهم داد و بهشون وفا نکرد.
قول داده بود خودشو بهم بده اما خودشو ازم گرفت .
ولی من هنوز احمقانه عاشقم.
خیلی غصه خوردم یکماهه دارم براش زجه می زنم اشک می ریزم ولی نتیجه نداشت و رفت .
منم تصمیم گرفتم بزارم بره .بره دوراشو بزنه ولی وقتی برگشت نمی دونم من چقدر تغییر کرده باشم از شکستنم تا اون روز نمی دونم که چقدر عوض شده باشم که باعث تغییرم خودش بوده.
تو سخت ترین لحظات گذاشت و رفت .
رفتتتتتتتتتتت.
و آخرش گفت یا می میری یا میمونی .
محمد من منو شکست و خرد کرد و رفت ...
و بهت توصیه می کنم تو هم اگر حس می کنی محمد طاهای تو مردده خودت دنده عقب بگیر قبل این که دقیقا به جایی برسی که عقب و جلو جفتش برات پرتگاه باشه .
و جایی که من ایستادم بایستی .
قبل این که اون بگه نمی خوامت تو به قلبت بگو سکوت کنه و بهش بگو نمی خوایش تا مثل من نشی .
محمد من رفت هیپنوتیک منو با کلی غصه توی اوج تنهایی و غصه خوردنام رفت و غصه دار ترم کرد .
من عاشق بودم و هستم اما حالا به عشقش شک دارم.
من دیگه آدم قبل نمی شم دختر بشاش و خندون و شیطون قبل نمی شم
آخَرِش قَراره نادیده بِگیرَنِت، نَدو :}