خداجونم سلام.
خدای مهربونم حالا حدوداً دو هفته و یک روز گذشت که منعشقمو ندیدم و حالادارم با تو درد دل می کنم.
خدایا .....
خدایا.....
خدایااا.......
چرا نمی تونم چیزی بنویسم؟؟؟
چرا نمی تونم حرفی بزنم؟؟؟؟
دلم می خوااااد به یه نقطه خیره شم و فقط بهت گوش بدم.
می خوااام بهت گوش بدم.
خدایا خودت مراقب منو عشقم باش.
قلبم تند می زنه.
نفسم به شماره افتاده .
انتظار خیلی سخته و آزار دهنده است برام.
من فقط دلم می خواد صدای یارمو بشنوم و ببینمش.
من کجام؟؟؟؟؟
کجای زندگیم؟؟؟
خدایااااا.
خداجوووونم.
آهااااای .
کسی هست؟؟؟؟
کسی صدامو می شنوه؟؟؟؟
هااان یادم اومددد.
من دارم با خدای مهربونم حرف می زنم همونی که صدامو می شنوه و انقد صبر داره که سکوت می کنه.
مگه نه؟؟؟
خوب من الان نیاز دارم جوابمو بهم بدی.
خداااااا جوووونم.
من دلتنگ تر از همیشه ام .
امروز خیلی خیلی دلتنگم.
می دونی خدای مهربوووونم.
من بعضی وقت ها انقد دلتنگ میشم که حتی نای نوشتنم ندارم.
نای نوشتنم ندارم.
گاهی با خودم میگم کاش اینجور وقتا اونی که دلت تنگشه صداتو از تو ذهنت می خوند.
باهات تو ذهنت حرف می زد .
آرومت می کرد.
بهت می گفت عشقم حواسم بهت هست ها.
نفسم بهت بنده نذار نفس هات به شماره بیوفته.
بعد منم دستامو بزارم رو شونه های عشقم و محکم بغلش کنم و اونم منو تو بغلش به سینه اش فشار بده .
دلم می خواااد عشقمو اون لحظه بغلش کنم با یه دستم موهاشو نوازش کنم بدون این که اینبار مدلشو خراب کنم .
گاه گاهی هم دستمو ببرم روی گونه اش و لپای خوشگل عشقمو نوازش کنم و با دست دیگه که رو شونه اش بود بزارم رو گردنشو سرشو به سرم نزدیک کنمو وقتی جفتمون به چشمای هم نگاه می کنیم و غرق چشمای هم شدیم من آروم ببوسمشو سرمو رو شونه های مردونه و محکمش بزارمو با دو تا دستام بغلش کنم و بازم وقتی سرمو برداشت و تو بغلش بودم غرق بوسه کنم صورتشو.
خدایا دلم تنگشه خیلیییییییییییییییییییی.
بهم آرامش بدهههههه.
خداجوننمم.
حرفاش یادمه ولی وقتی دلتنگ میشم میزنه به سرم.
من چطوری دوریشو تحمل کنم؟؟؟؟؟؟
با تموم وجودم از ته دلم و از عمق قلبم میگم خداجونم دوستتتتون دارم.
خدا جونم دوسش دارم.
عشقم دوستتتتت دارمممممممم.
خدایا مراقب نفسم باش.
کاش یه روز اینا رو وقتی کنار هم نشستیم با هم دیگه بخونیم و بهش بخندیم.