عاشق

عاشق محمد

عاشق

عاشق محمد

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

دلم تنگته محمد من .

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۵۲ ب.ظ

محمد من دلم خیلی تنگته .محمد من .به قدرت خدا ایمان دارم .

امروز دیوانه بار زیر بارون قدم می زدم .

تو رویاهام عین دیوونه ها دستاتو گرفته بودم و صورتتو تصور می کردم و سرمو رو شونه هات گذاشته بود و قدم می زدم .

یه دختر رویاش عشقشه.

تو روی زندگیمی عزیزممم.

نمی گم بودی چون هنوز هستی .تو هنوزم برام همه چیزمی .

از این که نفس می کشی حالت خوبه و سلامتی خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم .

عیبی نداره قشنگم .

تو همه چیزمی محمد من.

 

مطمئنم بر می گردی پیشم

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۴، ۱۰:۰۲ ق.ظ

مطئنم بر می گردی پیشم محمدمممم.

خوابشو دیدم .

مطمئنم که میای .

لحظه شماری می کنم از در بیای تو و من با روی باز آغوشمو برات باز کنم و بپرم بغلت محمد من .

لحظه شماری می کنم .

مطمئنم بر می ردی .

به قدرت خدا ایمان دارم .

آغوشم برات بازه .بیا بغلم عزیزممم.

مطمئنم .

به قدرت خدا اصلا شک ندارم.

می گی نه؟

بشین و تماشا کن.

 

همه جارو آب و جارو می کنم .

قطعا فکر می کنی من دیوونه شدم.

ولی آره من مدت هاست دیوانه شدم.

دیوانه تو شدم .

می دونم یقین دارم میای .

بی صبرانه منتظرم .

خدای مهربونم به من نوید اومدنتو داده .

مطمئنم بر می گردی و دوباره می تونم عطر تنتو استشمام کنم.

بی حد و اندازه دوستت دارم محمد من.

محمد من اومدم پیشت و از دور نگات کردم فقط

دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

محمد من با دیدن عکست روی صفحه گوشی مامان مهری جان تازه ای گرفتم.

اما اون جمله ات که داری وارد رابطه میشی ....

خدایا کمکم کن.

خدایا به دادم برس.من واقعا نمی دونم چه غلطی باید بکنم.

محمد اومدم قم و از دور نگاهت کردم نیومدم جلو چون ترسیدم بازم باهام دعوا کنی و تندی کنی بهم .

از دور تماشات کردم تو یه ماشین نشستمو اشک ریختم.

فقط .

محمد جانم خیلی دوستت دارم.

با یه کاروان اومدم حرم زیارت بی بی .

بدون این که کسی بفهمه یه ماشین گرفتم و اومدم به آدرست انقدر منتظر موندم تا بیای رد شی و ببینمت .

حالم بدون تو خیلی بده

خیلی دوستت دارم.

تازه برگشتم محمد جانم.

محمد جانم .

بیش از حد دوستت دارم.

خدایااااا چیکار کنم.

 

 

دو سه بار درب ماشینو باز کردم بیام جلوت به پات بیوفتم زانو بزنم منو ول نکنی .

ولی دوباره درب ماشینو بستم .

جوری اشک از چشام میومد راننده گفت خانوم می خوای برم صداش کنم؟

گفتم نه.

گفت عاشقشی؟

گفتم آره.

گفت می دونه؟

گفتم آره.

گفت پس چرا جلو نمیری؟

گفتم چون اون دیگه دوستم نداره .

و شروع کردم بی صدا گریه کردن.

بعدشم که رفتی خونه یه کم موندم پیاده شدم یواشکی با چادر صورتمو گرفتم بو کردم خیابونو عین دیوونه ها که شاید بوی عطرت تو کوچه وخیابون باشه .

بوت میومد.

برگشتم تو ماشین و هق هق گریه می کردم .

هیچ جا رو نمیشناختم .

رانندهه گفت خانوم می خوای برم التماسش کنم که بهت نگاه کنه؟

تو قیافه قشنگی داری ها.

گفتم نه نمی خواممم.می خوام که به حال خودم باشم.

کرایه رو دادم و ازش خواستم منو به حرم برم گردونه .

ای خدااااااااا.

خدا جونم خیلی دوسش دارم.

crying

برگردون

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۴۴ ق.ظ

خدا جونم سلام.

خدای مهربونم خدای عزیزم.

می دونم این بنده حقیرتو خیلی دوست داری .

خدا جونم همونجور که سلامتیمو بهم برگردوندی میشه یه لطف در حقم بکنی و عشقمم بهم برگردونی؟

 

خدایا من خیلی محمدمووو دوست دارم.

تو رو به بزرگی و عظمتت قسم می دم.

تو رو به امام حسینم قسم می دم .

تو رو به امام رضا قسم می دم تو رو به حضرت معصومه قسم می دم تو رو به خانم فاطمه زهرا قسمت می دم.

خدایاا تو رو به تک تک ائمه قسم می دم.

من همیشه روز تولدم و روز تولد حضرت زهرا بهترین اتفاق ها برام میوفته .

قربون خدا برم حضرت زهرا به حرمت اسمم یه نیم نگاه کوچولویی بهم می ندازه خانم جاننن تو رو به سر بریده پسرت تو رو به دست بریده قمر بنی هاشم خودت عاشقانه حضرت علی رو دوستش داشتی منم عاشقانه محمد جانمو دوستش دارم .

خانم جان مادر جانم واسطه بین منو خدا میشی؟

تو رووو به تمام عزیزانت قسم خانم جان تورو خدااااا تو رو به معصومیت و پاکیت قسم می دم از خدا بخواه کمکم کنه.

مادر جان(اگر چه لیاقت ندارم مادر صدات کنم.) تا الان محمدو من از خودش می خواستم

اشتباه کردم.

از امروز به بعد از ائمه و خدای خودم می خوامش .

من روانیش شدم .

من دارم بدون اون دیونه میشم .

یه معجزه تو زندگیم دیدم یه معجزه دیگه هم نشونم بدین شما رو به بزرگی عظمتتون قسم.

محمدمو عشقمو همه زندگیمو بهم برگردونین .

خواهش می کنم.

 

دوستش دارم هنوز

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۴۸ ق.ظ

خدا جونم هنوزم خیلی دوسش دارم .

هنوزم نمی خوام یه خار به دستش بره .

نمی فهمم من آخه واقعا پروفایلم یعنی من طلبکارم؟

پروفایلم دم از تنهاییم نمی زنه؟

پروفایلم دم از بی تو بودن نمی زنه؟

پروفایلم دم از حال نذارم نمی زنه؟

تو ذهنت از من زهرات چی ساختی؟

 

من هنوز دوستت دارم و هنوز در عذابم اما چون مزاحمتم ترجیح دادم که مزاحمت نباشم و خودم تنهایی با غمم روزگارمو سپری کنم .

می دونی چرا جونتو قسم خوردم؟

که بفهمی چقدر برام ارزش مندی.

 

آخرین کاری که تونستم برات بکنم این بود که بازم از خودم بگذرم و دیگه بهت پیام ندم .ولی محمد جانم قلبم خیلی سوخت ...

دوستت دارم محمد رویاهای من.