عاشق

عاشق محمد

عاشق

عاشق محمد

۶ مطلب در بهمن ۱۴۰۳ ثبت شده است

تولدت مبارک

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۴۹ ب.ظ

یه روزی تو یه صفحه ای از خوندن این که یه نفر برام نوشته تولدت مبارک هنوزم یه تار از موهاتو به دنیا نمی دم خوندنش حتی شادم می کرد الان اون شخصو ندارمش دیگه ولی فعلا و هنوز دوسش دارم .

فقط خواستم بگم تولدت مبارک .امیدوارم حالا که دغدغه امو از سرت کم کردم و گورمو گم کردم خوش باشی .

بی معرفت

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۳۲ ق.ظ

تو بی معرفت ترین عشق دنیایی محمد .

خیلی بی معرفتی .

من از دست رفتم.

فکر می کنی با خراب کردن خونه ام و سوزوندن دلم و رفتنت خوشبختی نصیبمون میشه ؟

بعید می دونم محمد .

خیلی بی معرفتی محمد خیلی زیاد.

اما بی معرفت دوستت دارم.

 

تعهد و قول بودن

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ

آخرین بار بهم گفتی مگه نمی دونستی ممکنه نشه؟

محمد من انقدر رو قولا و تعهداتت حساب کرده بودم که فکر نمی کردم نشه چه برسه به این که یه روز برگردی بهم بگی بیخود داری تلاش می کنی دیگه نمی خوامت.

نمی دونم اینی که تو دم از دوست داشتن می زدی اسمش دوست داشتن نبود .انقدر دارو مسکن خوردم که فقط بخوابمو بهت فکر نکن و بهت پیام ندم گنگ و گیجم من .

من اشتباه کردم رو قولات حساب کردم آخه تو بلد نبودی پاش بمونی .

بهم گفته بودی فقط مرگ مارو از هم جدا می کنه .اما تو خودت باعث جداییم شدی .

الانم انقدر داروی مسکن خوردم تمام تنم کرخته و بی حالم .آخر من می میرم تو وجدانت آروم میگیره و راحت میشی .

قشنگ حس می کنم زندگیم تموم شده و آماده مرگم .

وصیت کردم که چی بشه و کدوم عکسمو سر قبرم بزارن حتی .

زدم به سیم آخر .

زندگیمو ازم گرفتی با رفتنت .

 

اما من هنوزم عاشقانه دوستت دارم.

 

فقط یه زن می تونه شدیدا عاشق کسی باشه و ولش کنه چون دیگه خودش نمی خواد .

تو اوج عشقم بهت .وقتی مسخره ام کردی حالم گرفت .وقتی فیلم التماس کردن و گردن کشیدنم پیشتو دیدی حالم خراب شد و دیدی و بهم گفتی زدی بالا و من فکر کردم هنوز دوستم داری و با خوشحالی پرسیدم مگه نگفتی دیگه دوستم نداری؟

پس چرا زدی بالا؟

گفتی چون چند وقته ارضا نشدی .

خیلی حالم خراب شد که من اون موقع هم برات ابزار جنسی بودم و من به چی فکر می کردم و به بودنت تا ابد مطمئن بودم می گفتی زهرا ما تا ابد مال همیم فقط باید سندمون به نام هم بخوره .

 

خیلی حالم بد شد از این که تو این مدت من عاشقت بودم و برا تو فقط یه ابزار جنسی بودم .لابد با خودت میگی من اینا رو تلقین می کنم اما نه رفتارت و کارات اینو بهم میگه یه روز که حرف از گوشی می زدیم بهم گفتی خیلی بیشتر دلم می خواد برات خرج کنم اما شرایطش نیست حالا منو رها کردی فقط به خاطر این که پول نداری خونه بگیری و حتی حوصله صبر کردنم نداری .بهم میگی ارزش ندارم برام صبر کنی .

بهتر از منو پیدا کردی حتما مطمئنم وقتی باهام این طور برخورد کردی مطمئنم با کسی دیگه هستی و منو سوزوندی برا موقعیت بهترت .این انصاف نبود که سختیات با من باشه و وقتی به راحتی رسیدی منو بندازی دور .من همونی بودم که یه روز براش جون می دادی و تنها همدمت بود الان که سرکار رفتی و دیگه تو جامعه خیلیا هستن من برات بی ارزشم .

می تونی چرا گفتم اشتباه کردم تک پر بودم باهات؟

چون دیدم آخرش بی ارزش شدم و رهام کردی و رفتی پی زندگیت و جالبیش اینه زندگی منم با خودت بردی نفسمو بردی .

 

و جالب ترش اینه که این همه التماست کردمو و خودمو تحقیر کردم که بگم واقعا عاشقتم تو آخرش مسخره ام کردی و به خاطر این که این کارو کردم بهم گفتی تو عزت نفس نداری؟

این همه بهت گفتم عاشقتم اما تو آخرش بهم گفتی هر چی فکر می کنم می بینم نمیشه چون نمی تونم خونه بگیرم .

نامردی کردی .

منم از این دنیا می رم و نمی بینم که چجوری جواب اشکامو می دی اما حسابمون باشه اون دنیا ...

پول و مال و شغل

شنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ

محمدمممم تو اونی که منو برا خودم می خواست نیستی .

اون مردی که واقعا عاشقم بود نیستی .

مردی که یه روز پولی نداشت ها هیچی نداشت نه کار نه شغل درست و حسابی و نه هیچ چیز دیگه ولی مرام و معرفت داشت عشق داشت مردانگی هم داشت .

 

محمد جانم .تو همونی بودی که یه روز برام توی دختر صحرا نوشتی هنوزم یه تار مو از موهاتو با دنیا عوض نمی کنم .اما بعد این که به شغل مناسب و پول و دانشگاه رسیدی دیگه راهت به نظرت پایان داشت و شده بودی دو راهی با من .

گفتم بهت راهمو عوض می کنم میام کنارت زندگی می کنم تو حتی انقدر تغییر کرده بودی که تا متوجه شدی میام پیشت عملا بیکار می شم و شغلی ندارم باید دوباره تلاش کنم تا بتونم پول در بیارم تا فهمیدی پول و ماشین و طلا با خودم نمیارمو به خانواده ام می دمشون و با این که بهت گفتم میام پیش پدر و مادرت زندگی می کنم تا وضعت خوب شه گفتی برم و نمی تونی .

خوب آخه مرد حسابی تو که پولمو می خواستی تو که عرضه نداشتی پای دوستت دارم گفتنات بایستی برا چی دل منه بدبختو سوزوندی هااان؟

تازه می فهممت که من عاشقت بودم که حاضر شدم تموم پولایی که به دست آوردمو بدم و ماشینمو بدم طلامو بدم و بیام پیشت از صفر شروع کنم حاضر بودم با این که گفتی رفت و آمد می کنن با لباس پوشیده و روسری به سر بمونم که پیش تو باشم ولی حتی این طورم قبولم نکردی و منو سربار رو سرت دونستی .تو مردی؟

تو بویی از مردانگی بردی؟

تویی که لذتتو ازم بردی و قبل از خواستگاری می خواستی جدا شی ازم و تمام مدت بهانه جویی کردی ؟

خدا لعنتت کنه محمد .

سوزوندی دلمو بدم سوزوندی .

 

ولی من در عجبم که هنوز این ادمو که منو زیر پاهش له کرد رو دوست دارم .

در عجبم که بهم گفتی دوست دختر می گیری نیازای جنسیتو رفع کنه و آخرشم با یکی نامزد می کنی که پدر و مادرش شرایطتو بدونن و بپذیرن .آخه لعنتی من که همون اولش بهت گفتم نمی پذیرن تو گفتی صبر کن رضایتشونو به دست میاریم؟

خیلی نامردی و ظالم .

می دونی خیلی فکر کردم .تو این مدت که با تو حرف نزدم خیلی فکر کردم .قلبم داره می سوزه وصیتمم کردم آماده رفتنم اما جیگرمو شرحه شرحه کردی نامرد می ترسم از روزی که چوب جگر شرحه شرحه امو بکنی .باهات کاری ندارم برو عیبی نداره ولی در حقم خیلی اجحاف کردی .

خدا رو شکر حقیقت محمدو الان بهم نشون دادی .این که دوستم نداری رو الان بهم فهموندی .

تو از اولم دوستم نداشتی .

آی زندگی عادی می خوام زندگی عادی می خوام همه اش بهانه بود الان دارم می فهمم معنی حرفاتو .

من خر بودم که تو رو همسر ابدیم می دونستم .بایدم الان بهم بگی مگه نمی دونستی ممکنه نشه .

انقدر بهم اطمینان داده بودی که خیالم از بودت راحت بود و تسلیم خواسته ات شدم .اما بدون می سپارمت به قاضی القضات و هر شبم ازت گلایه می کنم بهش .

من مثل تو نامرد و بی معرفت نیستم که همه چیزت رو با یه نادونیم خراب کنم .

من عاشقم و احمقانه وقتی عاشقم کردی التماست کردم و نتیجه ای نگرفتم پشیمون نیستم اما از اعتماد به تویی که نه قدر دوست داشتنمو دونستی و نه قدر اعتمادمو دونستی بدجور پشیمونم.

عین سگ پشیمونم.

 

جفا کردی .

جفا کردی جفا کردی.

محمد می دونی دنیا اونقدرام که فکر می کنی بزرگ نیست .

خیلی خیلی خیلی کوچیکه .

می ترسم از روزی که بگی زهراااااا....

نمی بخشمت هر گز یا این دنیا یا اون دنیا بالاخره باید به خاطر کاری که در حقم کاری ازم حلالیت بگیری .

دلم هنوزم داره می سوزه .

تو خودتم نفهمیدی با من چه کردی .

تو با این کارت فکر کردی از خانواده ام انتقام می یری اما من که می دونم تو چه کردی لعنتی .

یه جوری سوزوندیم که حالا حالا نمی دونم قامت راست کنم.

انتظار نداشتم از کسی که عشقمه و جونمو براش می دم این جور قلبمو خنجر بارون کنه و هی بهم خنجر بزنه اونقدری که نتونم جلو خونریزیشو بگیرم .

رو قلبم زخمای زیادی زدی ...

این رسمش نبود .

 

عاشقانه

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۳۶ ق.ظ

من یه آدم مرده ام چون عشقم مرده من فقط دارم نفس می کشم اونم به خاطر قولی که به یه آدم دادم که دیگه تو زندگیم نیست مرده نفس می کشه ها اما مرده .

عجیبه اما این که زنده باشی و نفس بکشی ولی با مرده بودن هیچ فرقی نداشته باشی .

 

محمد تصمیم گرفته بره .زندگی از نظرش کوتاهه و من ارزش اینو ندارم که به خاطرش زندگی کوتاهو تحمل کنه و برام منتظر بمونه .

من نمی دونم چرا احمقانه این همه سال پای دلم موندم .

الان حتی انقدر زده به سرم که دلم می خواد مثل اون فیلم عشقمو تو بغلم بگیرم و خودم بکشمش و با جسدش زندگی کنم .

خودم می دونم این مرحله از عشق جنونه که بهش رسیدم .

من مجنونش شدم .

ویکتور هوگو می گه : آدما در دو صورت همو ترک می کنن می دونین اون دو حالت چیه؟

حالت اول وقتیه که حس کنن کسی دوستشون نداره و حالت دوم وقتیه که یکی خیلی دوستشون داره .

محمد من می دونست خودش بارها بهم گفته بود که تو خیلی دوستم داری هر کاری ازت بر میاد .

می دونست من خیلی دوسش دارم و رفت .

 

تو نامردترین مرد روی زمینی عشقم .

بهمن ماهی من .

تو ماه تولدته و تو منو ترک کردی من تنهای تنهام و از خدا می خوام لااقل کمکم کنه با این تنهایی خو بگیرم .

چون اون نامرد می خواد رو خودش کار کنه که فراموشم کنه و با یکی دیگه ازدواج کنه .

به همین خیال باش ته دلم از خدا خواستم که کاری کنه باهات که باهام کردی .

تو فکر می کنی با رفتنت می تونی فراموشم کنی .

ولی نه اشتباه کردی .اگه حالا خوبی با زور داروئه .

تا کی می خوای دارو بخوری؟

تا کی؟

سوزوندیم؟

آخرین شب یادته؟

«  بی خود داری تلاش می کنی ، دیگه نمی خوامت »

 

از خدا می خوام یه روز این جمله رو بشنوی بعدش ببینی چه حالی داره شنیدنش .

 

پشیمونم از این حس لعنتی .

تو رو خدا تو که رفتی لعنتی عشقتم بر دار و بزار این عشق لعنتی هم گورشو از دلم بکنه و بره تحملشو ندارم.

مسئولیت کاراتو بپذیر بی لیت .

بی مسئولیت .

 

تو ادم بیشعور و بی احساسی هستی که با رفتنش زندگیمو با خودش برد.

من با رفتنت نابود شدم.

می دونم جمله ی همیشه اتو می شنوم الان به من ربطی نداره .

میشه بگی پس در ازای کاری که تو کردی به کی ربط داره؟

 

 

از خوب بودن خسته ایم

چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۰۶ ق.ظ

از خوب بودن خسته ایم .

 

مرحمت فرموده مارا بد کنید...