عاشق

عاشق محمد

عاشق

عاشق محمد

عاشق

من فقط یه عاشقم.
عاشق محمدم.

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۴ ثبت شده است

اگه بعد تو گیر ادم اشتباهی هم بیوفتم مقصر تویی می دونی چرا؟

چون اگه تو نمی رفتی من به این حال و روز نمیوفتادم.

مقصر تموم دردا و بیچارگیام تویی.مقصر دلسوخته و تیکه تیکه شدم مقصر له شدنم مقصر برخوردای بد و بدعنقیام و مقصر تموم حسرتای تو دلم.

توییییییییییییییییییییییییی.

کاش اون وقتییی که فکر می کردی میشه ، فکر می کردی نمیشه و قولای بی خود نمی دادی که به این حال و به این حد برسم.

شدم ادمی که جلو بقیه فقط می خندم و تو تنهایی نه .

 

خنده داره .تازه به من پریروز میگن اون ازدواج کرده یا نه .میگم من چه می دونم .قطعا کرده وقتی تو دو ماه قیدمو زد و نوشت دارم وارد رابطه میشم و منو با چشمای گریون گریون ترم کرد .نمی خوام بدونم .بره به خوشی هاش برسه می خواست بره منم ولش کردم بره.

تموم.

حالااا تموم تقصیرای زندگیم توئییی.(در عجبم چرا این مهر لعنتیت از دلم کنده نمیشه لعنتی فقط دوست دارم بگم دیگه دوستت ندارم. بعد بخندم ته قلبم که آخیش اره راحت شدم.)(ظلم کردی عزیز من ، ظلم بدی کردی و امیدوارم جور زمانه رو نبینی .امیدوارم هرگز ظلم نبینی و اسیبی بهت نرسه که قلب من برنجه.)

فقط موندم چطور دلت اومد این همه غم تو دلم بکاری و بگریونیم؟

توی خرج کردن احساساتتون خسیس باشید...

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۴۶ ق.ظ

به هر کس محبت نکنید.

آدما بی رحمن .

خیلی بی رحم.

مهربون بودنت و دل دادنتو سادگی حساب می کنن.

روی ادمای درست احساساتتون رو سرمایه گذاری کنین.

کاری که من نکردم اما شما حواستون باشه.

یادتون باشه ادما جایی که به دردشون نخورید دورتون می ندازن و براشون اهمیت نداره که چقدر احساستو خرجشون کردی.

smiley

دلم

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

دلم یک گور می خواهد
رفیقی کور می خواهد
نبیند اشکهایم را . . .
به حرفم گوش بسپارد

گاه می خواهم خدا باشم،
ببینم حال خود را از نگاه او

از این دنیا رها باشم
چو برگی در هوا

چه سختَست
چه سختَست این تنفسهای تکراری
چه تقدیریست این زندانِ اجباری . . .

ولی یارب،
ولی یارب تو شاهد بوده ای گاهی
نکن کِتمان
می دانم که آگاهی

تو می دانی،
تو می دانی برای خوب بودنها چها کردم،
ستم ها دیده ام
جان داده ام
دل را رها کردم

چه ها گم کرده ام در این غبار افسوس
جوانی نذر طوفان بلا کردم
مرا یارم به بادم داد
منم خود را رها کردم

خودم طغیان
دلم دریا
گلو بگرفته عصیانم . . .

و من امواج
و من امواج
و من امواج دریای خروشانم

این وبلاگو به نام تو زده بودم

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۲۶ ق.ظ

احمقانه فکرمی کردمممم ....

حتی دیگه حال گلایه ندارم.

هنوز دوستت دارم ولیییی نمیخوام داشته باشمممممم.

 

من نمی دونم حق با تو بود یا اونااا فقط اینووووو می دونم من طلبکار احساس قلب و روحمم.

مقصر تو بودی یا اونا نمی دونم فقط اینو می دونم در حق من ظلم کردیدددد.

 

لعنت به این همه فشاری کهههههه دارم می کشم.

خدایااا لطف کن بزار فقط اروم بگذره و تموم شه من که لیاقت بون پیشتو ندارم.

رویااااا .................

دیگههه قلبی برام نمونده خدااا جونمممم.

نذار اذیت شمممممم.

خداااایاااا سهم من از این زندگی چیه؟

عشق بی فرجامم و سوختننننننننننننننن.

دمت گرم.

ممنونتم.

مرسییی که دوستم داریییی خدا جونممم.

تو عمرمم عاشق یه نفر بودم و هستم کهههههههه اونممممممم.......

 لااقل نمی ذاشتی اذیت بشم لااقلاز اول می ذاشتی تنها بمونم میگفتم تنهام نه این که عاشق بشمو جووون بکنممممم.

جوووون بکنم.